معرفی فیلم سینمایی تگزاس۳ + تیزر و تصاویر و نظر تماشاگران در فضای مجازی
فیلم سینمایی تگزاس۳ به کارگردانی سیدمسعود اطیابی، تهیهکنندگی سیدابراهیم عامریان و نویسندگی حمزه صالحی است که در روز ابتدایی خود اکران موفقی را در پیش داشته است.
– مسعود اطیابی این بار با فیلم سینمایی تگزاس۳ به سینماها بازگشته تا احتمالا موفقیت دیگری را با نسخه جدید این فیلم پس از تگزاس۱ و تگزاس۲ به دست بیاورد. این کمدی که دو قسمت قبلی آن با استقبال تماشاگران روبرو شد، از روز چهارشنبه وارد چرخه اکران شده است که در ادامه نگاهی خواهیم داشت به موضوع و بازیگران و همچنین نظرات برخی از تماشاگرانی که در همین روزهای ابتدایی به تماشای آن نشستهاند.
کارگردان، تهیهکننده و فیلمنامهنویس فیلم سینمایی تگزاس۳
فیلم سینمایی تگزاس۳ به کارگردانی سیدمسعود اطیابی، تهیهکنندگی سیدابراهیم عامریان و نویسندگی حمزه صالحی است.
سایقه کمدیسازی کارگردان فیلم سینمایی تگزاس۳
اطیابی کارگردانی است که چند سالی مشغول کار و تولید در زمینه کمدی است و فیلمهای تگزاس، دینامیت، انفرادی، بخارست و هتل در ژانر کمدی توسط او کارگردانی شده است.
دیگر عوامل فیلم عبارتاند از: مدیر فیلمبرداری: علیرضا زریندست، تدوین: حسن ایوبی، آهنگساز: امیر توسلی، طراحی و ترکیب صدا: حسین ابوالصدق، صدابردار: امین میرشکاری، طراح گریم: محسن دارسنج، طراح صحنه: سعید هنرمند، طراح لباس: مجید لیلاجی، طراح جلوههای بصری: امیر ولیخانی، مدیر برنامهریزی: نغمه نظری، سرپرست گروه کارگردانی: محمد داوودیکیا، جانشین تهیهکننده: کیمیا محمودیان، منشی صحنه: سارا عبداللهی، مدیرتولید: محمدرضا عزتخوانی
خلاصه داستان فیلم سینمایی تگزاس۳
در خلاصه داستان فیلم سینمایی تگزاس۳ آمده است: بیچاره پله فوت کرده ولی تگزاسیها دست از سرش بر نمیدارن. در جایی هم گفته شده: داستان فیلم پس از ماجرای مجسمههای حاوی کوکائین در قسمت قبل روایت میشود. جایی که میبایست باقی مجسمهها یافت شود و مشکل امنیتی برطرف شود اما…
سابقه فروش تگزاس۱ و تگزاس۲
علیرغم همه نقدها، هر چهار فیلم اطیابی تا به اینجا جزو پرفروشترین آثار سالهای اکران خود بودند. «تگزاس ۱» و «تگزاس ۲» به فاصله یک سال، به ترتیب ۱۴ و ۲۵ میلیارد فروختند که برای آن سالها، رقم قابل توجهی در فروش سینما بود. با آنکه «تگزاس ۱»، در سال ۹۷ با ۱ میلیون و ۷۰۰ هزار مخاطب در رده چهارم جدول قرار گرفت و در آن سال این «هزارپا» بود که پرمخاطبترین فیلم سال شد، اما اطیابی معطل نماند و «تگزاس ۲» را در سال ۹۸ در حالی روی پرده آورد که به تازگی ترمز فروش و مخاطب میلیونی «رحمان ۱۴۰۰» کشیده شده بود. «تگزاس ۲»، اما با حفظ سه کاراکتر اصلی خود با بازی پژمان جمشیدی، سام درخشانی و بازیگر زن خارجی، گابریلا پتری، توانست دوباره مخاطبان را به سینماها بکشاند و اینبار عنوان سومین فیلم پرفروش سال ۹۸ را از آن خود کند.
پوستر فیلم سینمایی تگزاس۳
نظرات تماشاگران فیلم سینمایی تگزاس۳ در فضای مجازی
تماشاگرانی که در روزهای ابتدایی به سینماها رفته و فیلم سینمایی تگزاس۳ را دیدهاند در صفحات مجازی سینمایی که محتوای تبلیغاتی مربوط به این فیلم را منتشر کردهاندٰ نظرات خود را بازتاب دادهاند که در ادامه به تعدادی از نظرات منفی و مثبت در مورد این اثر سینمایی میپردازیم.
+دیشب دیدمش. خیلی خوب بود. اکثر سکانسها واقعا فان بود و خندیدیم.
ـطنز تکراری و یکنواخت همیشگی پژمان و سام. هیچ چیز جدیدی در این فیلم نمیبینید.
+خیلی خوب بود. ریتم فیلم عالی بود. یکسره خنده میگرفت. بدون دیالوگهای کلیشهای و مثبت هجده. حقیقتا فکر نمیکردم انقدر بخندیم.
ـفیلمهای چرت و پرت. بلیتهای گرون، تماشاچیهایی که سطح سلیقهشون به شدت سقوط کرده و میخواد بره به لودگی بخنده.
+واقعا بامزه بود. من که دل درد گرفتم انقدر خندیدم. این تیم فوقالعادهاس.
ـداستان که نداشت. مزخرف بود. ولی خندهدار بود. تقریبا تو سینما خندیدن مردم
+ فقط بهعنوان یه فیلمی که بشه باهاش وقت گذروند عالیه و فکر میکنم برای سینماها خوب باشه.
ـمثل «تگزاس ۱» و «تگزاس ۲» نبود. ولی در کل خوب بود.
+ زوج پژمان جمشیدی و سام درخشانی هنوز جواب میده و توی این فیلم هم تونستن مخاطب رو بخندونن.
ـاونوقت میگن چرا فیلم خوب به سینما نمییاد.خوب همه سینماروها آشغالپسند شدن. دلقکبازی،لودگی، بدترین فیلمنامه، فرم افتضاح، محتوای پوچ و سخیف و بازیگرای تکراری.
تازهترین آمار فروش سینماها با رقابت «تگزاس ۳» و «تمساح خونی»
با پیش افتادن فیلم «تگزاس ۳» در جذب مخاطب به نظر میرسد کمدیهای قبلی در شیب نزولی فروش افتادهاند.
به گزارش ایسنا، در روزهای گذشته که فروش سینماها بیشتر در اختیار فیلمهای کمدی و همینطور درام تاریخی «مست عشق» بود، اکران جدیدترین فیلم مسعود اطیابی، رونق تازهای به سینماها داده تا پس از یک رکود نسبی، گیشه سینماها تکانی بخورد.
از شنبه گذشته (پنجم خردادماه) که فعالیت سینماها پس از چند روز تعطیلی از سر گرفته شد سه فیلم نخست جدول فروش یعنی «تمساح خونی»، «مست عشق» و «سال گربه» همچنان بیشترین مخاطب را داشتند با این تفاوت که فروش «مست عشق» از کمدی «تمساح خونی» تقریباً دو برابر بیشتر بود ولی «تگزاس ۳» که از هشتم خرداد روی پرده سینماها رفت، در مدت سه روز این فیلمها را کنار زد و بیشترین تعداد بلیت را فروخت.
البته «تمساح خونی» همچنان پرفروشترین فیلم سال ۱۴۰۳ تاکنون است و پس از آن «مست عشق» و «سال گربه» در ردههای دوم و سوم قرار دارند.
قرار است در روزهای آینده و پس از تعطیلات نیمه خردادماه فیلمهای دیگری هم راهی اکران شوند که از میان آنها به «عطر آلود» ساخته هادی مقدم دوست، با بازی مصطفی زمانی و هدی زینالعابدین، میتوان اشاره کرد که دو سال قبل در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد ولی تاکنون به اکران عمومی نرسیده بود.
در حال حاضر فروش کلی سینما به بیش از ۳۸۵ میلیارد تومان رسیده است و به نظر میرسد برخی فیلمها خیلی زودتر از پیشبینیها در شیب نزولی فروش افتادهاند.
در ادامه میزان فروش و تعداد تماشاگران فیلمهای در حال اکران تا پیش از ظهر روز جمعه، ۱۱ خردادماه براساس آمار سامانه مدیریت و فروش اکران (سمفا) منتشر میشود.
«تمساح خونی» به کارگردانی جواد عزتی: ۲ میلیون و ۵۸ هزار نفر تماشاگر و ۱۵۰ میلیارد تومان فروش
«مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی: یک میلیون و ۶۳۶ هزار نفر تماشاگر و ۹۲ میلیارد و ۹۲۸ میلیون تومان فروش
«سال گربه» به کارگردانی مصطفی تقیزاده: ۹۵۴ هزار نفر تماشاگر و ۵۱ میلیارد و ۶۳۶ میلیون تومان فروش
«بی بدن» به کارگردانی مرتضی علیزاده: ۷۰۸ هزار نفر تماشاگر و ۴۲ میلیارد تومان فروش
«تگزاس ۳» به کارگردانی مسعود اطیابی: ۳۱۸ هزار نفر تماشاگر و ۱۷ میلیارد تومان فروش
«آسمان غرب» به کارگردانی محمد عسگری: ۲۰۸ هزار نفر تماشاگر و ۸ میلیارد و ۹۱۰ میلیون تومان فروش
«ایلیا جستجوی قهرمان» به کارگردانی سید علی موسوینژاد: ۱۷۴ هزار نفر تماشاگر و ۶ میلیارد و ۷۵۰ میلیون تومان فروش
«آپاراتچی» به کارگردانی قربانعلی طاهرفر: ۱۰۱ هزار نفر تماشاگر و ۵ میلیارد و ۶۵۳ میلیون تومان فروش
«قلهک» به کارگردانی مصطفی شایسته: ۳۵ هزار نفر تماشاگر و ۲ میلیارد و ۲۴۹ میلیون تومان فروش
«نیلگون» به کارگردانی حسین سهیلیزاده: ۸ هزار نفر تماشاگر و ۴۶۶ میلیون تومان فروش
«تاوان» به کارگردانی رامین سهراب: ۳هزار نفر تماشاگر و ۱۶۸ میلیون تومان فروش
یکی از مواردی که در سینمای ایران از ابتدا به شدت به آن بیتوجهی شده آمار و ارقام است. تازه چند سال است که به لطف آمار فروش مکانیزه فیلمها به یک رقم تقریبی از فروش فیلمهای سینمایی دست پیدا میکنیم. به همین دلیل مشخص کردن پرفروشترین فیلمهای ایرانی کار نسبتا دشواری است. بخصوص که میان پرفروشترین فیلمهای سینمای ایران و پرمخاطبترین فیلمهای ایرانی تفاوت وجود دارد. بالا رفتن نرخ سالیانه بلیتها باعث میشود متوسط فروش فیلمها حتی در صورت کمتر شدن مخاطب بالا برود. پرمخاطبترین فیلمها را باید از تقسیم میزان فروش کل فیلم به متوسط قیمت بلیت در آن سال به دست آورد که به دلیل نبودن آمار قطعی از قیمت بلیت هر سال باز هم به تقریب میرسیم. در حال حاضر پرفروشترین فیلمهای ایرانی در تسخیر کمدیها هستند.
اصغر فرهادی کارگردان ایرانی برنده دو جایزه اسکار توانسته با یکی از فیلمهایش در این فهرست قرار بگیرد و البته یک فیلم با اما و اگر هم داریم. فیلم «محمد رسولالله (ص)» مجید مجیدی هر چند در فهرست پرفروشترین فیلمهای ایرانی قرار دارد اما واقعیت این است که زمان اکران این فیلم تقریبا یک سال به طول انجامید در حالی که متوسط زمان اکران فیلمها بین یک ماه و نیم تا دو ماه و نیم است.
اما اگر صحبت از پرمخاطبترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران شود طبق آمار دست و پا شکستهای که وجود دارد قطعا از سه فیلم میشود نام برد: «کلاه قرمزی و پسر خاله»، «عقابها» و «هزارپا».
«کلاه قرمزی و پسرخاله» ساخته ایرج تهماسب از محبوبیت کاراکترهایش در تلویزیون بهره برد و زمانی که بلیت سینما ۵۰ تومان بود سه میلیون و ۵۰۰ هزار نفر به دیدن آن رفتند. هم داستان اکشن داشت هم عاشقانه و هم موزیکال.
«عقابها» ساخته ساموئل خاچیکیان با بازی سعید راد و جمشید هاشمپور نزدیک دو میلیون بلیت ۸ تومانی اوایل دهه شصت فروخت. یعنی ۱۸ درصد جمعیت ایران به دیدن فیلم رفتند. تا زمان اکران «کلاه قرمزی و پسرخاله» یعنی یک دهه بعد از آن مقامش را به عنوان پرمخاطبترین فیلم ایرانی حفظ کرد.
سومین فیلم پرمخاطب هم «هزارپا» است. محصول امسال که بیش از یک میلیون و هفتصد هزار نفر به دیدن آن رفتند.
۱. هزارپا
کارگردان: ابوالحسن داوودی
بازیگران: رضا عطاران، جواد عزتی، سارا بهرامی
فروش: ۳۵ میلیارد و ۴۷۱ میلیون و ۲۵۷ هزار تومان
سال اکران: ۱۳۹۷
کمدی «هزارپا» نه تنها منجی گیشه سینماهای ایران در نیمه اول امسال بود که توانست رکورد خوبی به نام خودش ثبت کند. فیلم داستان دو دزد خردهپاست که از قضای روزگار یکی از آنها در تصادف پای خودش را از دست داده و یک پایش مصنوعی است. این وسط خانم دکتر ثروتمندی بخاطر برادر شهیدش نذر کرده که حتما با یک جانباز ازدواج کند. خب طبیعی است که رضا تصمیم میگیرد خودش را به جای یک جانباز جا بزند. این وسط شوخیهای بامزه عطاران و عزتی با ملغمهای از اکشن و قاطی شدن گروهک مجاهدین به قصه کمی منحرف میشود. ابوالحسن داوودی کارگردان فیلم پیش از این هم یک کمدی در اوایل دهه هشتاد ساخته بود. «نان و عشق و موتور هزار» کمدی با بازی سروش صحت و بهاره رهنما از «هزارپا» فیلم بهتری بود و فیلمنامه جذابتری هم داشت. داوودی در ساختن فیلمهای کمدی و حتی درامهای ماجراجویانهای مثل «رخ دیوانه» استعداد بیشتری از خودش در کارگردانی و بخصوص حفظ ریتم نشان میدهد تا فیلمهای اجتماعی مثلا روشنفکرانهای مثل «زادبوم». افتخار «هزارپا» این است که به جز پرفروشترین در فهرست پرمخاطبترین فیلمهای سینمای ایران هم قرار دارد.
سامان مقدم جزو آن دسته از کارگردانانی است که رگ خواب مخاطب را همیشه خوب در دست دارد. از یکی دو استثنا مثل «یک عاشقانه ساده» که بگذریم بقیه فیلمهای سامان مقدم همیشه جزو پرفروشهای اکران هر سال سینمای ایران بودهاند. چه وقتی کارش را با فیلم عاشقانه «سیاوش» شروع کرد، چه وقتی فیلم اپیزودیک متفاوت «کافه ستاره» را ساخت و چه وقتی سراغ کمدی پرحاشیهای مثل «مکس» رفت. سری فیلمهای «نهنگ عنبر» اما موقعیتش را در مقام یک کارگردان پولساز تثبیت کرد. قسمت اول فیلم مقدم در دهه شصت اتفاق میافتاد و قسمت دوم به نام «سلکشن رویا» با بازیهای خوب عطاران و مهناز افشار ادامه قصه عاشقانه آن دو است. ارژنگ سالها عاشق رویا بوده اما رویا بخاطر عشق به آمریکا ارژنگ را رها میکند. بعد از اینکه بالاخره به وصال یکدیگر میرسند فلاشبکهایی به خاطرات آنها از دهه شصت داریم.
۳. آینه بغل
کارگردان: منوچهر هادی
بازیگران: محمدرضا گلزار، جواد عزتی، یکتا ناصر
فروش: ۲۰ میلیارد و ۴۹۷ میلیون و ۲۹۵ هزار تومان
سال اکران: ۱۳۹۶
منوچهر هادی به عنوان کارگردان فیلمهای اجتماعی جمعوجور شناخته میشد. در حوزه خودش کارگردان صاحب سبکی هم بود. اما فیلمهایش نمیفروختند تا اینکه «من سالوادور نیستم» را ساخت. بعد از موفقیت آن فیلم در گیشه تصمیم گرفت هر از چدن گاهی کمدی بسازد تا بتواند سود کمدیهای را صرف ساختن فیلمهایی کند که بیشتر به سلیقهاش نزدیک بودند. «آینه بغل» فیلم ضعیفی است که فقط به لطف ستارههایش و موقعیتی که در فیلمنامه ترسیم شده بود، فروخت. داستان پسری به نام مرتضی که در یک گاراژ کار میکند و به مناسبت سالگرد نامزدیاش یک ماشین گرانقیمت را از گاراژ برمیدارد. از شانس بدش ماشین شهرداری با او تصادف میکند و آینه بغل ماشین گرانقیمت میشکند. حالا آنها باید به صاحب اصلی ماشین ماجرا را توضیح بدهند و عذرخواهی کنند. فیلم از تمام کلیشهها برای جلب مخاطب استفاده میکند. تقابل فقر و ثروت، تجمل نیمه دوم فیلم و صحنههای خوش آب و رنگ و شوخیهای کلامی. درنهایت اما فیلم خوبی نیست.
اگر «گشت ارشاد ۱» را ندیده باشید برای دیدن قسمت دومش به کمی توضیح نیاز دارید. سه کاراکتر اصلی فیلم سه خلافکار خردهپا هستند که در قسمت اول با پوشیدن لباسهای گشت ارشاد از مردم اخاذی میکنند. این وسط برای یکی از آنها ماجرای عاشقانهای هم پیش میآید و برای کمک به دختر جوان وارد عملیاتی خطرناک میشوند. حالا چند سال گذشته. یکی از آنها که فکر میکردیم مرده بر اثر تصادف فقط دچار جهشی شده که میتواند یک سری چیزها را پیشبینی کند و ببیند. آنها تصمیم میگیرند از قابلیت جدید رفیقشان برای تلکه کردن مردم استفاده کنند. و البته هنوز هم نشانههایی از جوانمردی در آنها باقی مانده است. فیلم از حداقلهایی که قسمت اول بهره میبرد هم برخوردار نیست. شوخیها به جز چند شوخی کلامی در یک سوم اول بیمزه هستند. با این حال قسمت اول آنقدر موفق بود که مردم برای دیدن دنبالهاش به سینما بروند.
یک کمدی درست و حسابی از فیلمنامهنویس بااستعداد ایرانی که سالها به شوخیهایی که او برای سریالهای مهران مدیری مینوشت خندیده بودیم. این اولین فیلم پیمان قاسمخانی در مقام کارگردان است. طبیعی بود که پیمان قاسمخانی برای اولین فیلمش ژانر کمدی را انتخاب کند. او یکی از معدود استعدادهای واقعی فیلمنامهنویسی کمدی در ایران است که کارهایی مثل «مارمولک» را نوشته. با «خوب، بد، جلف» نشان داد که در کارگردانی کمدی هم استعداد دارد. بخصوص که فیلم صحنههای اکشن هم داشت و برای اولین کار یک کارگردان انتخاب سختی بود. کاراکترها از سریال «پژمان» میآمدند که خود قاسمخانی فیلمنامهاش را نوشته بود و سروش صحت برای تلویزیون کارگردانیاش کرده بود. پژمان جمشیدی به همراه دوست و مدیر برنامههایش سام درخشانی حالا به عنوان بازیگر میخواهند مطرح بشوند. برای بازی در یک فیلم پلیسی قرار میشود برای چند روز وردست یک پلیس واقعی قرار بگیرند اما آنقدر دست و پا چلفتی هستند که همه چیز را خراب میکنند. فیلمی خوشریتم و بامزه که فروشاش با توجه به چهرهها و اینکه قاسمخانی احتمالا تنها فیلمنامهنویس ستاره ایران است، طبیعی بود. فیلم اسفندماه اکران شد ولی فروش آن به قدری خوب بود که در جمع فیلمهای اکران نوروز هم قرار گرفت.
در سالی که کمدی «من سالوادور نیستم» فروش خارقالعادهای کرده بود «فروشنده» برای اولینبار در جشنواره کن به نمایش درآمد و شهاب حسینی برنده جایزه بهترین بازیگر مرد و فرهادی برنده جایزه فیلمنامه شد. از طرف دیگر بعد از «جدایی نادر از سیمین» فرهادی که اولین اسکار را برای ایران به ارمغان آورد این اولین فیلمی بود که فرهادی دوباره در ایران ساخت. طبیعی بود که همه برای دیدن فیلم کارگردان اسکاری سینمای ایران کنجکاو باشند. بخصوص که روزهای اوج سریال «شهرزاد» هم بود و ستارههای آن سریال یعنی شهاب حسینی و ترانه علیدوستی نقشهای اول فیلم «فروشنده» را بازی میکردند. زن و شوهر جوانی برای مدتی که خانهشان خراب شده در یک خانه جدید سکونت میکنند. زن یک روز مورد تعرض قرار میگیرد و حالا شوهر بر سر دو راهی مانده که ماجرا را فراموش کنند یا شخصا انتقام زن را بگیرد. فیلمی که بعدتر دومین اسکار سینمای ایران را به ارمغان آورد. با فیلمنامهای پخته و بازیهای خوب و طبق معمول برداشتهای شخصی فرهادی از اینکه مرزهای اخلاقگرایی کجاست.
۷. مصادره
کارگردان: مهران احمدی
بازیگران: رضا عطاران، هومن سیدی، بابک حمیدیان
فروش: ۱۵ میلیارد و ۶۹۱ میلیون و ۳۴۵ هزار تومان
سال اکران: ۱۳۹۷
مهران احمدی به عنوان یک بازیگر کمدی همیشه موردتوجه بوده است. «مصادره» اولین فیلم او در مقام کارگردان است. احمدی هوشمندانه فرمول موفق این سالهای کمدی ایران را در فیلمش به کار برده و البته باید اعتراف کرد که سلیقه هم به خرج داده است. فیلم داستان یک مامور رده پایین ساواک است که برنده بلیت بختآزمایی میشود و چند متر زمین در عباسآباد میخرد. بعد از انقلاب مجبور میشود بخاطر زن آمریکاییاش از کشور خارج شود. خارج از ایران همه سرش را کلاه میگذارند تا اینکه میفهمد قیمت زمیناش در ایران بالا رفته اما زمینهایش را مصادره کردهاند. او از یک طرف عشق برگشت به وطن را دارد و از طرف دیگر اشتباهی در تظاهرات اپوزیسیون خارج از کشور حضور پیدا کرده است. فیلم هم رضا عطاران دارد. هم خارج از کشور فیلمبرداری شده. همه مولفههایی را که به عنوان یک کمدی مورد استقبال قرار بگیرد دارد. ولی نیمههای فیلم از ریتم میافتد و شوخیها هم شبیه کارهای آیتمی تلویزیونی است.
احتمالا بخشی از پرفروش شدن آن بخاطر احساسات میهنپرستانهای است که در مردم زنده میکند. بخش دیگرش هم به تبلیغات خوب فیلم در فضای مجازی برمیگردد. «لاتاری» از فرمول فیلمفارسیها بهره میبرد. یک داستان عاشقانه، انتقام شخصی قیصروار و البته چیزی که به آن اضافه میکند و در پرفروش بودن فیلم تاثیرگذار میشود انتقام از یک شیخ عرب است. «لاتاری» به خوبی دو فیلم اول مهدویان نیست اما قطعا فیلم مردمپسندتری است. دختر و پسر جوانی عاشق یکدیگرند. پسر وضع مالی چندان خوبی ندارد و دختر بلندپرواز است و میخواهد به خارج از کشور برود. نتیجه مرگ دختر است و پسر که سرگردان دنبال مقصر میگردد تا انتقام عشقش را بگیرد. این سرگردانی منتهی به یکی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس میشود و آن موضوع تکرارشونده در خبرها درباره سوءاستفاده از دختران ایرانی در کشورهای عربی را پررنگ میکند. از جایی به بعد یک قهرمان از جنس فیلمهای حاتمیکیا هم به او اضافه میشود. مرد روزهای جنگ که حالا خودش را کنار کشیده است. خلاصه همه چیز مهیاست تا ملودرامی ببینید که دل مخاطبش را به دست میآورد تا بفروشد.
۹. محمد رسولالله (ص)
کارگردان: مجید مجیدی
بازیگران: مهدی پاکدل، ساره بیات، علیرضا شجاعنوری
فروش: ۱۴ میلیارد و ۶۲۰ میلیون و ۳۶ هزار تومان
سال اکران: ۱۳۹۴
صحبت درباره فیلم پرفروش مجیدی کار آسانی نیست. فیلمی که بیش از بیست میلیارد تومان هزینه آن شد. و طبعا با این فروش به سوددهی نرسید. پرهزینهترین فیلم تاریخ سینمای ایران که بخاطر تاثیرگذاری در جهان اسلام ساخته شد و برای اولینبار بزرگانی مثل ویتوریو استرارو، مدیر فیلمبرداری اسکاری و ای.آر. رحمان آهنگساز مشهور هندی برنده جایزه گرمی با سینمای ایران همکاری کردند. نتیجه؟ فیلمی که به دلیل نداشتن فیلمنامه دراماتیک خوب فقط چند صحنه تاثیرگذار در کارگردانی دارد. فیلم از زمان شعب ابیطالب به گذشته فلاش بک میزند و تولد پیامبر را روایت میکند. قرار بود قسمتهای بعدی آن هم ساخته شود که بنظر میآید خوشبختانه فعلا منتفی شده است. به جای همه هزینهها باید یک فیلمنامهنویس خوب میآوردند تا فیلم نجات پیدا میکرد.
باز هم توسل به یک فرمول موفق. مثلث فرخنژاد و سام درخشان و پژمان جمشیدی در سینما در فیلم «خوب، بد، جلف» جواب داده بودند. زوج جمشیدی و درخشان هم که پیشتر در سریال محبوب و خوب کمدی «پژمان» سروش صحت نظرها را جلب کردند. حالا همانها را بردارید بگذارید وسط یک کمدی که در خارج از کشور هم فیلمبرداری شده و درنتیجه صحنههای خوش آب و رنگ دارد نتیجه میشود فیلم «تگزاس» اطیابی که البته در ساختن کمدیهای پرفروش مثل «خروس جنگی» تبحر دارد. قصه اصلا دیگر مهم نیست ولی اگر کنجکاو هستید داستان دو رفیق است که یکی از آنها در برزیل زندگی میکند. آن یکی هم میخواهد به برزیل برود درنتیجه تصمیم میگیرد که سرپرستی یک کودک برزیلی را قبول کند. ماجرا با حضور یک زن کمی گنگستری هم میشود و درنهایت با فیلمی طرف هستیم که آش شله قلمکاری از المانهای پرفروش است اما حتی یک شوخی ماندگار هم ندارد.
۱۱. من سالوادور نیستم
کارگردان: منوچهر هادی
بازیگران: رضا عطاران، یکتا ناصر با حضور ریوالدو
فروش: ۱۴ میلیارد و ۳۳۰ میلیون و ۵۲۳ هزار تومان
سال اکران: ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵
شروع کمدیهای بیمزه پرفروش با «من سالوادور نیستم» بود. به علاوه اینکه نشان داد یک اسپانسر برای اینکه فیلمتان را در خارج از کشور فیلمبرداری کنید به علاوه یک رضا عطاران کافی است که فیلمتان پرفروش شود. هیچ نیازی به فیلمنامه هم ندارید! قبلش البته میتوانید برای فیلمتان تبلیغات مناسبی بکنید. مثلا روی حضور ریوالدو، فوتبالیست مشهور برزیلی مانور بدهید که یک دقیقه در فیلم حضور دارد. «من سالوادور نیستم» داستان زن و شوهر معتقدی است که به دلیل کار خیری که انجام میدهند توسط یک آژانس مسافرتی (که اسپانسر فیلم هم هست) به برزیل دعوت میشوند. مرد در آنجا بخاطر شباهت چهرهاش به یک برزیلی مجبور میشود نقش نامزد یک زن خارجی را بازی کند. پیدا کردن شوخی خندهدار در این کمدی کار سختی است. رضا عطاران البته هر کاری از دستش برمیآید میکند که تماشاگر ناراضی از سالن بیرون نرود. «من سالوادور نیستم» پیشگام یک سبک کمدیسازی در دهه نود شد.
۱۲. سلام بمبئی
کارگردان: قربان محمدپور
بازیگران: محمدرضا گلزار، بنامین بهادری، دیا میرزا، گلشن گروور
فروش: ۱۳ میلیارد و ۶۶۶ میلیون و ۱۸۰ هزار تومان
سال اکران: ۱۳۹۵
از دیرباز تماشاگر ایرانی علاقمند به ملودرامهای هندی بود. قربان محمدپور از همین علاقه استفاده میکند و فیلمی میسازد که تولید مشترک ایران و هند است و دو بازیگر هندی هم در آن بازی میکنند. فیلمی به غایت ضعیف اما طبق همان فرمول فیلمهندیهای پر از اشک و آه. پسر ایرانی که برای تحصیل به هند رفته و وضع مالی چندان مناسبی هم ندارد عاشق دختر هندی ثروتمندی میشود. از آن طرف دختر هندی یک خواستگار بدسگال ثروتمند دارد. طبعا خواستگار بدجنس میخواهد پای پسر ایرانی را ببرد. تا حدی هم موفق میشود و درنهایت یک بیماری و مرگ و کمی گریه فیلم تمام میشود. محمدپور در فیلمش حتی یک سکانس رقص هندی هم گذاشته که البته فقط آقایان در آن حضور دارند اما همین سکانس هم کافی بود تا تماشاگران را به سینماها بکشاند. اولین حضور خواننده پاپ، بنیامین بهادری در سینما هم جزو مواردی بود که به فروش آن کمک کرد.
بدترین فیلم مانی حقیقی است با این حال شاید بتوانید نکات مثبتی هم در آن پیدا کنید مثل کارگردانی خوشریتم یا طراحی صحنه و بازیهای خوب. مشکل اصلی از فیلمنامه است که در کمدی حرف اول را میزند. قرار است به سبک کمدیهای اسلپ استیک آمریکایی باشد و البته صحنههای زد و خورد و تصادم و تصادف هم زیاد دارد اما هیچ منطقی پشتشان نیست. شوخیها خیلی سردستی و سبک هستند و در کل فیلمی نیست که دیدنش را بشود توصیه کرد. فیلم از یک مجلس عروسی شروع میشود که داماد خلافکار است. عروسی به هم میخورد و یک سوءتفاهم باعث میشود عروس با پسر جوان دیگری ازدواج کند. طبعا میتوانید حدس بزنید که درنهایت دختر و پسر عاشق هم میشوند در حالی که این وسط یک آدم بد هم قصه دارد که باید او را هم دست به سر کرد.
۱۴. به وقت شام
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
بازیگران: بابک حمیدیان، هادی حجازیفر
فروش: ۱۳ میلیارد و ۵۲ میلیون و ۶۰۷ هزار تومان
سال اکران: ۱۳۹۷
فیلمی که سازمان فرهنگی هنری و رسانهای اوج پشت آن قرار دارد و سرمایه زیادی برای ساختش صرف شده درنتیجه پرفروش بودن این یکی هم دلیل هم سود کردنش نیست. اما فیلم تبلیغاتی مهمی علیه داعش است. فیلم که در سوریه فیلمبرداری شده شرح آزادسازی یکی از شهرهای سوریه و مردمانش از دست نیروهای داعش به وسیله سربازان مدافع حرم. پدر و پسری که خلبان هستند باید دو نفری تعدادی از مردم را به منطقه امن ببرند اما داعش میان نیروهای مردمی هم نفوذی دارد. فیلم صحنههای اکشن خوبی دارد که از استانداردهای سینمای ایران فراتر است. خیلیها تصویر کاریکارتوری را که از داعش در فیلم ارائه میشود مورد انتقاد قرار دادهاند. به هر حال ابراهیم حاتمیکیا از آن دسته کارگردانانی است که همیشه بخاطر اظهارات تندش بیشتر از فیلمهایش مورد قضاوت قرار گرفته و این اتفاق سر فیلم «به وقت شام» هم افتاد.
نوستالژی که بعد از سه دهه دوباره زنده شد هم بچههای دهه شصت و هم بچههای آنها را به سینماها کشاند تا داستان موشهایی را ببینند که زمانی در دهه شصت جزو معدود برنامههای دوستداشتنی بودند که از تلویزیون پخش میشد. قسمت اول «شهر موشها» را محمدعلی طالبی سال ۱۳۶۴ ساخته بود و کارگردان عروسکیاش مرضیه برومند بود. اما اینبار کارگردانی را خود برومند برعهده گرفت و داستان همان موشها را تعریف کرد که حالا مثل ما مخاطبانشان بزرگ شده بودند. کپل و نارنجی با هم ازدواج کردهاند و تشکیل خانواده دادهاند. در شهر موشها همه خانوادهها بچههایشان را از گربه میترسانند اما دو بچه موش با یک بچه گربه دوست میشوند. حالا باید در تعریف دشمن تغییری ایجاد شود و خب این کار سختی است. انیمیشن با بودجه ۶ میلیارد تومانی تهیه شد و اکثرا از آن استقبال کردند. در زمان اکرانش توانست رکورد پرفروشترین فیلم را که دست «اخراجیها ۲» بود بشکند و صدرنشین شود.
نمایش نکبت به کارگردانی پویا سعیدی و تهیهکنندگی سیدعلی ساداتیان است که از ۲۵ اردیبهشت تا ۰۱ تیر در ایرانشهر - سالن استاد ناظرزاده کرمانی اجرا میشود.
خلاصه داستان: بعد از پذیرفته شدن فیلم جان در جشنواره لنسینگ و سفر او، وینس دوست و همدانشگاهی قدیمی جان نیز برای دیدن او و فیلمش به لنسینگ میآید. دیدار آنها در اتاق کوچک متل ۶ و مواجهه با حقیقتی که هر کدام به شکلی متفاوت باورش دارند.
تهران- ایرنا- «تمساح خونی»، «بیبدن»، «آسمان غرب»، «پرویزخان»، «آپاراتچی»، «نوروز» و «ایلیا در جستجوی قهرمان» بهعنوان فیلمهای اکران نوروزی انتخاب شدند.
به گزارش ایرنا از روابط عمومی سازمان سینمایی، روح الله سهرابی مدیرکل اداره نظارت بر نمایش فیلم ۲۳ اسفند ماه را تاریخ آغاز اکران نوروزی اعلام کرد و گفت: فیلمهای «تمساح خونی»،«بیبدن»، «آسمان غرب»، «پرویزخان»، «آپاراتچی»، «نوروز» و «ایلیا در جستجوی قهرمان» برای اکران نوروزی انتخاب شدهاند.
وی افزود: با توجه به شرایط خاص این دوره از اکران نوروز ۱۴۰۳ و همزمانی با ماه مبارک رمضان و البته با نگاه تامین نیاز و سلیقه مخاطبان سینما از قشرها و گروههای سنی و فکری مختلف، چینش اکران نوروزی به گونهای انجام شده که همه سلایق را پوشش دهد و از سینمای دفاع مقدس تا سینمای کودک و نوجوان، اجتماعی، ورزشی و کمدی در سبد اکران نوروزی جانمایی شده است.
سهرابی با اشاره به فیلمهای دیگری که متقاضی اکران نوروز بوده اما در این جدول لحاظ نشدهاند، عنوان کرد: اکران دوم عید نوروز با توجه به شرایط فروش و کف فروش فیلمها تعیین خواهد شد و چنانچه فیلمی طی مدت زمان مشخص شده حد نصاب لازم در جذب مخاطب را نداشته باشد مطابق با آییننامه تصمیمگیری خواهد شد و تا سقف ۴ فیلم جدید همزمان با عید سعید فطر به روی پرده خواهند رفت. بنابراین فیلمها باید از تمام ظرفیت خود در بازه زمانی تعیین شده برای اکران استفاده کنند تا بیشترین جذب مخاطب را داشته باشند.
مدیرکل اداره نظارت بر نمایش فیلم سازمان سینمایی یادآور شد: طبق تصمیم سازمان سینمایی با آغاز اکران فیلمهای نوروزی، نمایش فیلمهای روی پرده به پایان خواهد رسید.
نقد سریال نیوکمپ، نقد و بررسی طنز این سریال و بازیگران و داستان آن می باشد. سریال نیوکمپ اثر تازه منوچهر هادی برای شبکه نمایش خانگی است که یک سریال طنز با حضور بازیگران مطرح کمدی ایرانی می باشد. این سریال که حاشیه های زیادی پیش از پخش در شبکه نمایش خانگی داشته است، هیجان زیادی را در مخاطبان نمایش خانگی ایجاد کرده است.
در این مقاله از سایت دی دی فیلم همه چیز را درباره این سریال جذاب و خنده دار خواهید خواند؛ پس این مطلب را تا پایان دنبال کنید و اطلاعات بیشتری را از اثر تازه منوچهر هادی کسب کنید. با عضویت در کانال تلگرام دی دی فیلم، می توانید از زمان انتشار به روزترین سریال ها و فیلم های ایرانی مطلع باشید.
معرفی سریال نیوکمپ
معرفی سریال نیوکمپ موضوع جذابی برای بسیاری از تماشاگران می باشد که زمزمه سریال جدید منوچهر هادی را شنیده اند و حال با پخش این سریال، این جذابیت ها بیشتر هم شده است. سریال نیوکمپ داستان یک خانواده و فوتبال است و چیزی که این نقطه اتصال را ایجاد می کند مسابقه فوتبال ایران و آرژانتین است.
همان طور که اشاره کردیم، منوچهر هادی کارگردان این سریال جذاب می باشد و بازیگران نام آشنایی هم در این سریال حضور دارند. شبکه فیلیمو هم بستر پخش این سریال می باشد و تا کنون این سریال، با استقبال خوبی از سمت مخاطبان مواجه شده است. با دانلود سریال نیوکمپ از سایت دی دی فیلم، این سریال را تماشا کنید!
زمان پخش سریال نیوکمپ
تولید سریال نیوکمپ که پیش از این قرار بود با نام لیونل مسی به شبکه نمایش خانگی بیاید، در سال 1401 آغاز شده است و 17 فروردین 1402 زمان پخش اولین قسمت از این سریال طنز بوده است. یکشنبه ها ساعت 8 صبح، زمان پخش سریال نیوکمپ می باشد و به نظر می رسد یکشنبه های هر هفته با نیوکمپ جذاب تر خواهد بود.
در این قسمت شاهد حضور بازیگران کمدی جذابی چون حامد آهنگی و ایمان صفا هستیم که بر جذابیت های این سریال افزوده اند. برای دانلود قسمت جدید سریال نیوکمپ می توانید به صفحه مربوطه آن در سایت دی دی فیلم مراجعه کنید و از تماشای این سریال و اوج هیجان و خنده لذت ببرید.
سریال نیوکمپ چند قسمت است؟
سریال نیوکمپ چند قسمت است؟ این پرسش را از سمت بسیاری از مخاطبان دریافت کرده ایم.
این سریال به تازگی آغاز به پخش کرده است و هنوز تعداد دقیق قسمت های این سریال مشخص نیست و به نظر می رسد باید تا پایان سریال منتظر بمانیم تا به تعداد دقیق این قسمت ها پی ببریم؛ البته 15 قسمت برای این سریال پیش بینی شده است و احتمالا در طول پخش تغییر خواهد کرد.
تیتراژ سریال نیوکمپ
نقد و بررسی سریال نیوکمپ منوچهر هادی را با بررسی تیتراژ سریال نیوکمپ ادامه می دهیم. تیتراژ سریال نیوکمپ هم یکی از جذابیت های این سریال است که با اجرای فرزاد فرزین و حضور بانمک بازیگران سریال، به نقطه قوتی برای این سریال تبدیل شده است و در واقع منوچهر هادی، با این خلاقیت در ساخت موزیک ویدئو سریال نیوکمپ، یک راه جالب را برای تبلیغات در پیش گرفته است که تاثیر مثبتی بر آمار تماشا و دانلود این سریال جذاب داشته است.
دانلود موزیک ویدئو سریال نیوکمپ
دانلود موزیک ویدئو سریال نیوکمپ هم یکی از نکات مورد توجه مخاطبان در نقد سریال نیوکمپ بوده است؛ این موسیقی جذاب از فرزاد فرزین با نام جواهر را می توانید در ادامه تماشا و دانلود کنید.
نقد و بررسی سریال نیوکمپ منوچهر هادی
نقد و بررسی سریال نیوکمپ منوچهر هادی، نکات جالبی را از این سریال به ما نمایش می دهد. به نظر می رسد این سریال یکی از آثار موفق منوچهر هادی باشد و با پرداختن به موضوع تازه و جذاب فوتبال و شرط بندی، مخاطبان زیادی را با خود همراه کند. استفاده از حضور بازیگران طنز که هر کدام محبوبیت زیادی میان افراد دارند، یکی دیگر از نقاط مثبت سریال نیوکمپ است که نشان از هوش منوچهر هادی در انتخاب بازیگران و ارائه یک ترکیب جادویی دارد.
یکی دیگر از ویژگی های این سریال که در تضاد با آثار قبلی این کارگردان است، روند سریع داستان است که اتفاقا رنگ جذابی به تحلیل و بررسی نیوکمپ و نمای کلی این سریال بخشیده است؛ معرفی همه شخصیت ها در قسمت اول و البته پرداختن به همه نقش ها به صورت یکسان و شناساندن کاراکترها به صورتی جذاب به بیننده، از دیگر نکات مهم در نقد و بررسی سریال کمدی نیوکمپ می باشد. برای دانلود و تماشای این سریال و دانلود سریال های ایرانی در ژانرهای دیگر، می توانید از صفحه مربوط به آن در سایت دی دی فیلم بازدید کنید.
عکس سریال نیوکمپ
پوستر سریال نیوکمپ و عکس سریال نیوکمپ هم از مواردی است که مورد توجه طرفدارن این سریال و آثار منوچهر هادی قرار گرفته است. پوسترهای جذابی از این سریال منتشر شده است که بحث روز مخاطبان می باشد.
پوسترهای این سریال که ردپایی از موضوع سریال نیوکمپ را هم دارند، به صورت مرتب در این صفحه آپدیت می شود و پوسترهای جدید هر قسمت برای شما در این صفحه قرار می گیرد.
کارگردان سریال نیوکمپ
سریال نیوکمپ، سریالی است که با نام کارگردان آن شناخته می شود. کارگردان سریال نیوکمپ، منوچهر هادی است که در سال های اخیر شاهد فیلم ها و سریال های جنجالی از او بوده ایم. این کارگردان مطرح سینما و تلویزیون ایران با ساخت سریال ها و فیلم های سینمایی پرحاشیه اما جذاب، به سرعت مسیر پیشرفت را طی کرد و با فیلم هایی چون آینه بغل، رحمان 1400، من سالوادور نیستم نام خود را به عنوان کارگردان فیلم های پرفروش گیشه معرفی کرد.
هادی در ساخت سریال های تلویزیونی و شبکه نمایش خانگی هم موفق عمل کرده است و سریال هایی چون دلدادگان، خداحافظ بچه و خوب بد زشت در تلویزیون و نیسان آبی، عاشقانه، دل و حالا نیوکمپ در شبکه نمایش خانگی، نمونه ای از آثار دنباله دار موفق او هستند. توجه به سلیقه عموم مردم، استفاده از موضوعاتی جنجالی و تازه و حضور بازیگران مطرح، از ویژگی های آثار این کارگردان است که با وجود همه نقدهای وارده، توانسته است موفقیت های زیادی را با ساخت این مجموعه ها کسب کند.
بازیگران سریال نیوکمپ
بازیگران سریال نیوکمپ، نقطه عطف این سریال هستند که نام هر کدام از این بازیگران در تیتراژ یک سریال، برای موفقیت و محبوبیت در میان عموم مخاطبان کافیست؛ حال منوچهر هادی با ترکیب استثنایی سوپراستارهای کمدی این روزها، توپ خود را گل کرده است.
حامد آهنگی با طنز و میمیک های خاص خود، ایمان صفا و تیکه های خنده دار او، بهاره افشاری با جدیتی در تضاد با سریال و زوج جذاب گیتی قاسمی در کنار حسن معجونی، اعضاء این ترکیب موفق هستند که به نظر می رسد که یکی از خنده دارترین سریال های سال 1402 را شکل خواهند داد. سریال نیوکمپ را دانلود کنید و با تماشای آن، فرصت خنده از ته دل را تجربه کنید.
Barcelona president Joan Laporta has claimed that Lionel Messi is interested in returning to the club.
He has also declared that he has restored his relationship with the Paris Saint-Germain star.
The 35-year-old's deal at PSG is set to expire in June.
Laporta said following Barcelona's La Liga title win, as per Tribal Football: “Leo is still in Paris, with not pleasant situations. I wouldn't want to bother him now. We will try to improve the team in all lines.
"فسیل" امروز چهقدر باید بفروشد تا بهاندازهی "عقابها" تماشاگر داشته باشد؟+ پرتماشاگرترین فیلمِ هر دهه از سینمای بعد از انقلاب
«عقابها» اگر با میانگین قیمت بلیت امسال اکران میشد، به گیشه افسانهای ۴۶۸ میلیارد و ۳۲۷ میلیون تومانی دست مییافت؛ فراتر از یک آرزوی محال برای «فسیل».
به گزارش صبا بهنقل از کانالِ مصطفی قاسمیان، «فسیل» بالأخره اولین فیلم ۱۰۰ میلیاردی سینمای ما شد و شاید در هفتههای آینده، حتی از ۱۵۰ میلیارد هم بگذرد. این در حالی است که این فیلم، حدود ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار تماشاگر داشته و در روزهایی که حداکثر بهای بلیت سینما ۶۰ و میانگین آن ۴۶ هزار تومان است، شاید ارقام ۱۰۰ و ۱۵۰ میلیارد، چندان هم خارقالعاده نباشد. ببینیم اگر پرتماشاگرترین فیلمهای دهههای قبل با قیمت بلیت امروز اکران میشدند، چقدر میفروختند؟
٭٭٭ هزارپا/ ۱۹۴ میلیارد تومان پرفروشترین فیلم دهه ۹۰ سینمای ایران هم که از قضا مثل «فسیل»، با نوستالژی دهه ۶۰ شوخی میکرد، در نیمه دوم دهه ۹۰، با جذب ۴ میلیون و ۲۱۸ هزار و ۷۹۳ تماشاگر، حدود ۳۸ میلیارد تومان فروخت و پرتماشاگرترین فیلم دهه شد. این اثر ابوالحسن داوودی، اگر در سال ۱۴۰۲ و با میانگین بهای بلیت امسال اکران میشد، میتوانست ۱۹۴ میلیارد و ۷۳ میلیون تومان بفروشد که نزدیک به ۲ برابر فروش امروز «فسیل» است!
٭٭٭اخراجیها ۲/ ۲۴۵ میلیارد تومان پرفروشترین فیلم دهه ۸۰ هم که یک فیلم کمدی بود، باز هم به شکلی جالب، در دهه ۶۰ و این بار در جنگ و اردوگاه اسرا میگذشت. «اخراجیها ۲» ساخته مسعود دهنمکی با حضور ستارههای کمدی مثل اکبر عبدی، امین حیایی و سیدجواد رضویان، ۵ میلیون و ۳۲۷ هزار و ۲۹۷ بلیت فروخت و در نوروز ۱۳۸۸، به گیشه نزدیک به ۸ میلیاردی رسید. این اثر اگر با قیمت بلیت امروز نمایش داده میشد، گیشه ۲۴۵ میلیاردی میداشت!
٭٭٭ افعی/ ۲۹۴ میلیارد تومان پرفروشترین فیلم دهه ۷۰ که در ژانر اکشن ساخته شد، فیلم «افعی» ساخته محمدرضا اعلامی محصول سال ۷۱است که در اکران سال ۷۲، با جذب ۵/۴ میلیون تماشاگر غوغا به پا کرد و در دو سال بعد هم به ترتیب ۸۰۰ هزار و ۳۰۰ هزار بلیت فروخت. این اکشن جذاب و عامهپسند در نهایت با ۶ میلیون و ۴۰۰ هزار تماشاگر، پرفروشترین فیلم دهه شد و اگر با بلیت امروز اکران میشد، به گیشه فوقالعاده ۲۹۳ میلیارد و ۸۵۷ میلیونی دست مییافت!
٭٭٭ عقابها/ ۴۶۸ میلیارد تومان در دهه ۶۰ پرتماشاگرترین فیلم دهه، اثری جنگی است. «عقابها» ساخته ساموئل خاچیکیان فقید که از سال ۶۴ به اکران رسید و تا سالها بعد، نمایش داده شد. این اثر با ۱۰ میلیون و ۱۸۰ هزار و ۵۶۷ تماشاگر، رکورددار شمار بلیت فروختهشده در تاریخ سینمای ایران است. «عقابها» اگر با میانگین قیمت بلیت امسال اکران میشد، به گیشه افسانهای ۴۶۸ میلیارد و ۳۲۷ میلیون تومانی دست مییافت؛ فراتر از یک آرزوی محال برای «فسیل».
نکته ضروری: به این دلیل که ممکن است عدهای «کلاهقرمزی و پسرخاله» را پرتماشاگرترین فیلم دهه ۷۰ بدانند، آمار بلیتفروشی این اثر را از سالنامههای آماری سینما استخراج کردم و در نهایت به عدد ۶ میلیون و ۱۷۷ هزار و ۲۴۴ تماشاگر رسیدم که از بلیتهای فروختهشده «افعی»، حدود ۱۹۰ هزار بلیت کمتر است، بنابراین پرتماشاگرترین فیلم دهه ۷۰، همان «افعی» بوده است.
هترین فیلمها و سینماگرانِ 2021، بهانتخاب امیر قادری+ قطعهها و نکتههای ویژه/ دربارهی بیست فیلم، و بیشتر/
کافه سینما- امیر قادری: سال پیش نشد که راهنمای فیلم داشته باشم، این است که تصمیم گرفتم همراه با انتشار فهرست بهترین فیلمهای سال 2021، چند خطی هم دربارهشان بنویسم. بهاضافهی نکتهها و انتخابهای ویژه، و بهترینهایم بهتفکیکِ رشته. مفصل شد، و خوشحال میشوم که مثل همیشه نظر شما دوستان و علاقهمندان سینما و همراهان "کافه سینما" را هم در بخش کامنتها بخوانم.
اول: بهترین فیلمها
Licorice Pizza مجموعهی بهترینها. ترکیبی از احساس، جهانبینی و عمقِ کاراکترهای قصه، که تماماش در سطح اول داستان سرخوشانهاش مصرف نمیشود. بالاخره بهفیلمی رسیدیم که آقای پل تامس اندرسن مجبور نشود بین شیرینی فیلم و بلوغ فکری، یک کداماش را انتخاب کند.
The Hand of God تخیل و تصویرسازیپائولو سورنتینو، همواره ریسمان محکمی برای ایجاد پیوند، میان مجموعه تصاویر و سکانسهایش کم داشته. خاطرات و احساساتِ دوران بلوغ (که این سالها بهکمکِ تارانتینو و تامس اندرسن و کوارون هم آمده)، در "دست خدا"، بهاین دردِ سورنتینو میخورد. انگار فدریکو فلینی، فیلمی بسازد، ترکیبی از "هشتونیم" و "ولگردها".
Dune همهی آثارِ اغلب موفقِ دنیس ویلنوو تا بهامروز، انگار مجموعه تجربههایی بوده برای رسیدن بهکمالِ اجرای دون. چه فرصتی: به نقطهای از کارنامهات برسی که وجوه تمایز و قوتات را بهعنوان یک فیلمساز بشناسی و فرصتاش را پیدا کنی تا بهجهان فرانک هربرت پیوندشان بزنی. فیلم البته نصفه و نیمه است و بهامیدِ ساختِ قسمتِ دوم تمام میشود. اما همین هم، تصمیم هوشمندانه و جسورانهای برای حفظِ جهانِ کتاب بهحساب میآید.
Last Night in Soho احضار دههی شگفتانگیز 1960، با استفادهی مستقیم از عناصر و چارچوب غنیِ جاللوهای سالهای 1970. ادگار رایت، فیلمبازِ خوشسلیقه و خوبی است، اما از مجموعهی غنی تاریخ سینمایی که همیشه توی کلهاش وجود دارد، برای نخستین بار، خوب و درست استفاده کرده و فیلمنامهاش را هم در نیمهی دوم، با استفاده از مضامین فمنیستیِ روز، عمق بخشیده. چند نکتهی جذاب فیلم که دلام را برده، گذاشتهام تا در بخش انتخابهای ویژهی انتهای مطلب، ازشان بنویسم.
House of Gucci The Last Duel آقای ریدلی اسکاتِ خردمند (بعد از اثر خردمندانه، اما دستکم گرفته شدهی قبلیاش: "همهی پولهای جهان")، داستانهای این دو فیلماش را خیلی جذاب تعریف میکند؛ و مثل هر داستانگوی خوب دیگری، بی آن که موضع واضح و قاطعی دربارهی هر کدام از شخصیتهای پرشمارِ دو فیلم داشته باشد؛ بهمخاطب، فرصت مواجهه با مجموعهای از موقعیتها، ایدهها و تفسیرهای متفاوت میدهد. اگر جنبشهای زنانهی این سالها، قرار باشد بهدستاوردی سینمایی برسند، از جمله بهترین نمونههایش، همین دو اثر دیدنیِ اسکات است؛ و این البته تنها یکی از جنبههای هر کدام از دو فیلم بهحساب میآید. تا قبل از تماشای این آثار، یادم رفته بود که قرار نیست حتمن موقع تماشای یک فیلم سینماییِ روز، حوصلهمان سر برود.
Spider Man No Way Home فکر میکنید مارول و سونی در طول این سالها، از چاهِ اسپایدرمنها، هر چه آب بوده، کشیدهاند؟ این نسخهی تازهی باشکوه، نشان میدهد که این طور نیست. با ایدهی زیاد مصرف نشدهی احیای آدم بدها و بازگرداندنشان بهیک اجتماعِ سالم. فاز تازهی کمپانی مارول، درست زمانی که ازش ناامید شده بودیم، یکی از بهترین محصولاتِ ابرقهرمانی را رو میکند.
Cyrano میدانم که انتظار حضور این یکی را در فهرست نداشتید. اما سالها پس از آنا کارنینا، سبک نمایشی و پرآبوتاب جو رایت، با داستانی عمیقن رومانتیک، جفتوجور شده است. در ضمن، مثل هر اقتباس سینمایی خوب دیگری از یک اثر ادبی مشهور، محصولی نهایی، از درک درست کارگردان از ایدههای مرکزی داستان اصلی، بهره میبرد. پیتر دینکلیج هم که یک سیرانوی تمام عیار است. عاشقی که اعتماد بهنفس درک و ستایش معشوق از طریق روح والامرتبهاش را دارد، اما گمان میکند که جسماش شایستهی عرضه بهدخترِ زیبا نیست.
Summer of Soul (...Or, When the Revolution Could Not Be Televised) این تصاویر آرشیوی از وودستاکِ رنگینپوستی را، برای نخستین بار است که میبینیم، و همین، بهخودی خود دستاورد کمی برای یک مستند نیست. تصاویری متعلق بهروزگارِ رونق موسیقی فانک و سول، که این یکی دو سال اخیر، عجیب جذبِ قطعهها و موزیسینهای این سبک و آن دوره شدهام. کارگردان هم قدر تصاویرش را میداند و حواساش هست بهاندازهای بهمصالح امروزی و آرشیوی برای شرح حالوهوای سیاسی و اجتماعی آن سالها برش بزند که حلاوتِ اجرای The 5th Dimension و استیوی واندر، از دست نرود.
اپیسود اول: The French Dispatch در این بخشِ فیلم، مجموعه ایدههایی دربارهی هنرمند دیوانه، و گالریدارِ صاحب سرمایهای که گاه نقش الههی الهام را برای هنرمند ایفا میکند؛ (همراه با دینامیسمی که در تاریخ هنر میان این دو قطب جریان داشته)؛ بهنکتههای بسیار پرتعدادِ قابهای دلپذیرِ وس اندرسن اضافه میشود. اندرسن شاید فقط یک بار شانساش را داشته تا این توازن و عمق را بهاندازهی تمام دقایقِ یک فیلم بلند امتداد دهد: هتل بزرگ بوداپست.
***
خب، این از انتخابهای نخست. و حالا ده فیلم بعدی، آثاری هستند که در مواردی، فاصلهی چندانی با آثار بالا ندارند، نکتههای ارزشمندی داخلشان پیدا میشود و از تماشایشان پشیمان نشدم. کوتاهتر دربارهشان مینویسم:
The Worst Person in the World داستانی دربارهی دغدغهی مهم انسان معاصر: عشق سیال، و آن چه پس از هر رابطه بر جا میماند. فیلمساز احتمالن وقتی تصمیم به ساخت فیلم گرفته که بازیگر اصلیاش را پیدا کرده است.
Red Rocket توفیق فیلم قبلی کارگرداناش، پروژهی فلوریدا، را پیدا نکرد. اما محصولِ بهتری است. این جا هم بازیگر نقش اصلی است که لحن چندوجهی و طنز سیاه فیلم را روی دوشاش حمل میکند. بازیگری که اگر نبود، معلوم نیست سرنوشت پروژه چه میشد، و طنزی که اگر وجود نداشت، سخت میشد سنگینی قصه را تحمل کرد.
Coda فیلم شستهورفتهای است که نکتههای مرکزیاش را میتواند بهقوت و روشنی با مخاطباش در میان بگذارد. شبکهی استریم اپل، با این ترکیب جمعوجور از ارزشهای سنتی و دغدغههای معاصر، نبرد را از رقیباش نتفلیکس، با کلکسیون حالا دیگر تکراریاش از محصولاتی آکنده از مضامین باب روز، برد.
Cruella این سالها، فیلمهایی که هنر-صنعتِ مد را در مرکز قصهاش قرار دهد، کم نداشتهایم. اما هیچ کدامشان، چنین بهرهی دراماتیکی از این سوژه نبرده بودند. بهخصوص که "کروئلا" قصه را به مهمترین دوران مدِ قرن بیستم، سالهای 1960 میبرد و بهاین ترتیب فرصت بهره بردن از موسیقی آن سالها را هم بهدست میآورد: رولینگ استونز و مدِ وحشیِ آن دوران و اما استون هم که در نقش اصلی. حیف که فصل جوایز هنوز عادت نکرده بهحوزههای گستردهتری از سینما، سر بزند.
Cmon Cmon فیلم که وقتی شروع میشود، تماشاگر با خودش میگوید: باز تصاویرِ سیاهوسفید، یک محصول پرادای دیگر با ظاهر مینیمال، یک قصهی پر از پند و نصیحت و اندرزِ مدل شازده کوچولو، دربارهی ارزش سادگی در شلوغی شهر. اما ببینید فیلم را. در هر کدام از این موارد، کموبیش قانعتان میکند.
No Sudden Move برای استیون سودربرگ چپگرای فاصله گرفته از جریان اصلی فیلمسازی، چه فرصتی از این بهتر که با یک قصهی جنایی که در نیمهی اول قرن بیستم اتفاق میافتد، یک کالر نوآر با گروهی از بازیگران بااستعداد این سالها در نقشهای کوتاه بسازد. فیلم، نشانههایی از سودربرگ دوران اوج دارد که قصههای گاه تلخاش را با مجموعهای از بازیگوشیهای کارگردانی و جلوههای ناشی از تجربهی لذت فیلمسازی، ترکیب میکرد، اما خب، متاسفانه هنوز فاصله با آن سالها بسیار است. همچنان، بیشتر باید روی پیچهای داستانی که البته مثل بعضی دیگر از آثار اخیرِ فیلمساز، برای نشان دادن تباهی اوضاع، گاه تحمیلی بهنظر میرسد؛ حساب کنیم.
Nobody میشد که اسماش در فهرست نباشد، اما از آن جا که این روزها اکشن بهدردخور کمتر پیدا میشود؛ گفتم تحویلاش بگیریم. بهخصوص که سکانسهای اکشناش را، با انتخاب موسیقیهای مناسب، بهچند نامبرِ موزیکال در دلِ فیلم تبدیل کرده است. دوستان، لینکی از ساوندترک فیلم، و نه موسیقی اریجینالاش اگر دارند، لطفن در بخشِ کامنتها بگذارند. نینا سیمون که مثل همیشه، هر جا که هست، بهترین است.
The Mitchells vs the Machines بهترین انیمیشن سال، که مضمون خانواده و اهمیت و ارزشاش را، با همهی تفاوتها و اختلافها، در مواردی حتا بهتر از فیلم موفق سال در این باره، یعنی کودا، مطرح میکند. هر چند کمپانی پیکسار، چشمهای ما را بهدامنهی رنگی و کمال تکنیکی عادت داده که نبودناش در چنین انیمیشنهایی، کمی توی ذوق میزند. نقل یک ایدهی محشر این فیلم را هم، گذاشتهام برای بخشِ انتخابهای ویژه.
Bergman Island جایی از فیلم، میشنویم: اینگمار برگمان، در زندگی واقعیاش هم مثل فیلمهایش بیرحم بود. و پیشنهاد "جزیرهی برگمان"، پس از تعقیب شخصیتهایش، میان آب و علفِ جزیرهی فیلمساز مشهور و درگذشتهی سوئدی، این است که ارزش زندگی بیش از آن است که دامنهی آن بیرحمی حاضر در فضای قصهها را، به این جا هم بکشانیم. کارگردانی که چنین قصهای نوشته، طبعن در اجرا هم قصد آزار تماشاگرش را ندارد. برای من که از نمونهی مشابه اما موفقترش در سینمای سال گذشته، یعنی: ماشین من را بران، محصول کمادعاتر و دلپذیرتری بود.
***
و حالا بهترین 2021 از نظر من، بهتفکیک رشته:
کارگردان دنیس ویلنوو- Dune و: Licorice Pizza
فیلمنامه پل تامس اندرسن- Licorice Pizza، و: The Last Duel ،The Hand of God
بازیگر مرد بندیکت کامبربچ The Power of the Dog، و: بازیگرانِ مرد نقش اصلی در: Red Rocket ،Cyrano ،The Tragedy of Macbeth Licorice Pizza
بازیگر زن کریستین استیوارت Spencer و: The Worst Person in the World
...و بالاخره انتخابهای ویژه: بازیگر کوچولوی "بلفاست"، همهی جزئیات اجرای "دون"، انگار فیلمساز، سرعت باز شدن پایههای سفینه را هم با دقت کنترل کرده باشد، انتخاب محشر قطعهی سیلیا بلک در "آخرین شب در سوهو" که ملودی آوازش، تبدیل بهبخشی از موسیقی متن فیلم هم میشود، و پلانی که دوربین از اتاق دختر و کوچهتنگ میگذارد تا وارد خیابان اصلی شود و اعلان بزرگ سینما را در پناه کلی نور در قاب بگیرد که دارد "تندربال" جیمز باند را اکران میکند، طراحی اتاق کیت بلنشت در "کوچهی کابوس" و آن زیرسیگاریِ بلندِ پای مبل چرمی، موسیقی دیوید هلمز برای فیلم استیون سودربرگ که خاطرهی همکاریشان را از زمانِِ "خارج از دید" داریم و قطعهای که برای سکانس بهیادماندنیِ ملاقات جرج کلونی و جنیفر لوپز ساخته بود. همانطور که راه رفتنِِ آزادانهی دان چیدلِ آخر قصه، آدم را یاد دویدناش در چنین موقعیتی (وقتی آدم از خودش راضی است)، در انتهای "ترافیک"ِ همین کارگردان میاندازد. و ایدهی نهایی "لوکا"ی پیکسار، که از جمله بهترین ایدهها در قصههای با مضمونِ حقوق و فرصت اقلیتها و انسانهای غیرمعمولِ جامعه در سالهای اخیر است، و این که چهقدر کریستین استیوارت نقش دیانا را در "اسپنسر" عالی بازی کرده و عجیب شبیهاش شده. همچنین دارم تصور میکنم لحظهای را که تماشاگرانی در سراسر جهان، در سالن تاریک سینما شاهد ورود ناگهانیِ دو ستارهی سابق نقش اسپایدرمن، در میانهی فیلم و کنار بازیگرِ امروزِ این نقش شدهاند، و چه فریادی از سر شعف و هیجان، کنار هم کشیدهاند. انتخابهای ویژهام را با یادآوریِ از بالا نگاه کردنهای دنزل واشنگتن پرجذبه و مخوف، بهلنزِ دوربینِ نسخهی جوئل کوئن از مکبثِ شکسپیر ادامه میدهم، و چند تا از توصیههای کودک فیلم Cmon Cmon بهواکین فینیکسِ آشفتهی فیلم، از جمله این توصیهی فارست گامپیاش، که حالا که از آینده خبر نداری، پس گام بهگام پیش برو، و قاب پرشاخوبرگی که این توصیهی ارزشمند، در آن ابراز میشود. (درک و تحسین هنر، همین است: کدام قاب بهشکل پیشپاافتادهای دیدنی است و کدام یکی، واقعن زیبا و باسلیقه)، و پیچ داستانی که فیلم "بهبالا نگاه نکن" با آن آغاز میشود، قبل از آن که بهورطهی تعدادی شوخیهای پیش پا افتاده در ادامهی ماجرا بیفتد. رقص نانواها با نانهای گرم هم در یکی از صحنههای عاشقانهی سیرانو هم یادم مانده، و آل پاچینوی -مثل همهی کارنامهی حرفهایاش- گرسنه و حریصِ فیلم "خانوادهی گوچی"، و کارگردانی استادانهی آقای اسپیلبرگ در بازسازی "داستان وست ساید"، که عمرن موقع تماشای بعضی سکانسهای آن، بشود جای کات را پیدا کرد! اما نشستم ببینم چرا استاد بخشی از باقیماندهی مغتنم عمر فیلمسازیاش را بهساختن این اثر اختصاص داده، در شرایطی که چیز چندانی بهفیلم درجهی یک رابرت وایز و جروم رابینز اضافه نکرده، و بهنظرم رسید که بهعنوان یک کارگردان، بیش از هر چیز دلاش میخواسته فرصتی پیدا کند تا مثل استادان قدیم، یک موزیکال در دکور و زیر انبوهِ نورها و نئونها بسازد، و ایدهی محبوبام از آثار امسال، وقتی سازندگان "خانوادهی مایکل در برابر ماشینها"، (که قصهی یک خانوادهی ناجور را در شرایطی روایت میکردند که باید بهاین نکته میرسیدند که با وجود تمام تفاوتها، در این دنیا بهخصوص همدیگر را دارند) فیلم را با تصاویری از خودشان در دوران کودکی و نوجوانی با دندانهای کجکوله و کنار پدرها و مادرهایشان تمام کردند؛ و بالاخره انتخاب بازیگرهای اصلی "لیکوریش پیتزا"؛ از جمله پسرِ فیلیپ سایمور هافمن، دوست فقیدِ پل تامس اندرسن، کارگردان، که پشت دوربین محصول زندگینامهایِ هنرمندانهاش را پر کرده از آدمهایی که میشناخته، و کلی نکتهی دیگر از این اثر محبوبام در میان محصولاتِ سالِ گذشته، که اگر بخواهم بهتمامشان بپردازم، تازه باید شروع کنم بهنوشتن...
خلاصه که 2021 سال خوبی برای سینما بود. بهتر از آن چیزی شد که انتظارش را میکشیدیم، بهخصوص که تازه کرونا را پشت سر گذاشته بودیم و نگران بودم صنعتِ سینما، در روزگار غلبهی متاورس و شبکههای استریم و نمایشگرهای باکیفیت خانگی، جان سالم از زیر سایهی ویروس بهدر نبرد، که... برد. امیدوارم 2022، از همان ابتدا، راهنمای فیلم بنویسم.